آشوبم ،ولی بهانه ات هم برایم کافیست....
بسم الله الرحمن الرحیم
لاحول ولاقوة الا باالله العلی العظیم
نزدیک 1ساعته دستام دارن صفحه کلیدو نوازش میکنن ولی دریغ از نوشتن ،حتی یک کلمه....
خیلی وقته ننوشتم البته به قول یکی از همسنگری ها قلممون هم
چندان شیوانیست به هرحال.
دیدین وقتایی که خیلی حرف واسه گفتن دارین و تو آرشیو ذهنتون دنبال بهترین لغت ها میگردین کمتر پیدا میکنین ،واژه ای که حرف دلتون رو تو خودش بگنجونه؟؟
الان این حس رو حس میکنم.
اونقد حرف دارم که تو این پست فقط تیتر وار مینویسم و رد میشم،
رد میشم از تمام اتفاقای این چند ماه ، این چند ماه که به اندازه ی چند سال پیر نه!!!!!!!بزرگم کرد .
غزه:
یکی از دوستام میگفت تو باید حاج احمد متوسلیان رو خیلی دوست داشته باشی چون خدمت وشهادتش تو منطقه ای بوده که همیشه میگی اسم اونجا باشهید وشهادت گره خورده...
*امان از رمضان با تمام حالا وهوای غریبش
*وامان از رمضان غزه ، که تلاقی خون بود و ورزش ، و یک توحش مدرن به معنای واقعی.
*یه سیب افتاد ونیوتون جاذبه رو کشف کرد صدها کودک فلسطینی به زمین افتاد وکسی انسانیت روکشف نکرد
*ولی این بار نیاز به نیوتن نبود چون صدای زجه ی کودکان مظلوم غزه انقدر بلند بود که وجدان های درخواب رابیدارکند واسرائیل وامریکای جنایتکار وسران نامسلمان کشورهای مسلمان عربی را رسواتراز همیشه کند.
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
کرب وبلا:
رفته بودم خونه ی اقاماشاالله خانمش گفت نیست رفته کربلا ،عصر که برگشته بودم دلم گرفته بود نشستم تو حیاط باخودم گفتم، بیا ما تو حسرت یه لحظه دیدن بین الحرمین داریم میسوزیم،انوقت ارباب خونه ی اقا ماشاالله که میاد هیچ سال به سال هم دعوتش میکنه کرب وبلا.
همون لحظه گوشیم زنگ خورد یکی از دوستان سابق بسیج بود گفت فلانی یه کاروان داریم واسه کربلا میای بریم؟؟
....
دلمو حسابی اماده کرده بودم که تا چند وقت دیگه ماهم کربلایی میشیم،گذشت وگذشت تا چند هفته قبل سفر ،که حرام زاده های داعشی وارد عراق شدن و مرز بسته شدوسفر ماهم کنسل .
ولی خوبه حالم ،نرفتم ولی دلم رفت.
ما موندیم و گفتن یه
آخ حسین
سفیران امام عشق:
طبق معمول هرسال خودمو واسه جهادی اماده کردم ،گفتم کربلا که نشد حتما حکمتیه ، جهادی هست.همه ی کارامو انجام دادم به دوستان جنوبی اطلاع دادم که میام جهادی وبنده خداها هم منتظر که مابریم دیدنشون، برنامه هاو طرح هامونو هم برای دوستان فرستادیم و بلیت گرفتیم واسه دیارکریمان که دقیقا 1روز قبل حرکتم یه اتفاق خو/نا شایند افتاد واین سفر هم کنسل شد واخرش فقط برام موند یه ، الهی شکر
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا :
هنوز تو حسرت وحال وهوای جهادی بودم که یه پیام برام اومد لطفابااین شماره تماس بگیرین،ماهم زنگ زدیم و ازقرارمعلوم اتحادیه امت واحده همایش داشتن و از ماهم دعوت کردن که حضورداشته باشیم بعد توضیحات گفت پس دیدارما انشاالله 17 مشهد مقدس باشه؟باشه؟ الو؟
بله بله میشنوم انشاالله خداحافظ.
باید اعتراف کنم اسم مشهدرو که گفت بالهای خیالم باز شدن و اماده پرواز ،حتی نصف حرفای بنده خدارو نشنیدم
...
...
بازم ما و راه اهن و اهواز وبلیت برای مشهد و....
ننویسم هم دیگه باید حدس بزنین واژه ای ک باید جای خالی بالارو پرکنه چیزی نیست جز باز هم کنسل شد.البته این بار به خاطر سفر یه عزیز ،یه جانباز شیمیایی
شادی روح تمام شهدا وجانبازان سفرکرده صلوات.
شلمچه:
شلمچه تعریف کردنی نیست دیدنیست
شلمچه یعنی معبر تا کربلا ،راه قدس ،آزادی فلسطین
چقدرسختم بود چند قدمی شلمچه رفتن و به شلمچه نرسین.
ماه بی غروبم :
صبح روز دوشنبه 17شهریور1393
سلام حضرت خورشید حال شما فدای هردم وهرروزوماه وسال شما
سلام من بپذیرید سلاله زهرا که ابن رسولیدومن بلال شما
تنت به نازطبیبان نیازمندمباد مبادباشم وبینم دگرملال شما
اگرکه بال زنم من میان تب غم نیست خداکندکه نیفتدپری زبال شما
جمال ماه شماشمع راه ماباشد وپرچم سپاه عشق شال شما
خداکند که ببینیم حضرت موعود ونیزدربرآن جان گل جمال شما
تا طلوع خورشید بمان ای ماه بی غروبم.
پ ن:دلم لک زده بود برای 20شهید گمنام مرز اخ که خدامیدونه وقتی روی فرش کنارمزارشون زانو میزنم به عرش میرسم .
پ ن :هفته ی پیش شب مهمون مادرشهید عبدالهی بودم ،مدتی که اونجا بودم همسایه ها،دوستان شهید و...بهش سر میزدن وجویای احوالش بودن بی بی هم که همش اصرار میکرد پنج شنبه برو سر مزار شهید عبدالهی بعد بیا پیشم جمعه هم برو نماز....قربونش برم چقد مهربون بود وشوخ.
پ ن :عرفه :بهترین زیارت عاشورای عمرم رو عرفه امسال تلاوت کردم ،مسجدباقرالعلوم واقعا برام بین الحرمین بود.
پ ن :وقتی بلند شدم واسه جمع کردن صدقه ب نیت امام عصر فک نمیکردم اخرش حسی بهم دست بده که تا چند روز لحظه به لحظه ی لحظاتمو سرشار از عشق کنه و پاکی،
اگر که دلخوشی به من، گناه از تو نیست
اگــرکـه خیســه چشم تـو ، گنــاه از منه
اَللهم اَرنی الطلعه الرشیده
دیگــه جــونم به لـب رسیــــده
همه دنیا ازم بریده ، تو اما نــه
پ ن :نماز جمعه ی این هفته قشنگ تراز همیشه بود چون
1.بادوستان اهل سنتم رفتیم
2.حضور جوون تر ها باعث شد گلایه های قبلیم از عدم حضورشون تو نماز کمرنگ تربشه.
3.بعد نماز جمعه مکبر شروع به خوندن یه متن درباره حضرت ولی عصر کرد همین که به اسم مبارک امام زمان رسید یه دختر بچه تقریبا4ساله کنارم نشسته بودبلند بلند شروع کرد به خوندن اللهم کن لولیک....
4.به کوری چشم اونایی که چشم ندارن وحدت مارو ببینن دعای وحدت رو بادوستان اهل سنت خوندیم
یاعلی ع